سلام دوستای عزیز
با بچه ها تصمیم گرفتیم چون اتاقمون خیلی خالیه چند تا پوستر بچسبونیم به در و دیوارش.
خلاصه که آخر هفته که داشتم برمیگشتم خونه تو راه دو تا پوستر خریدم که یکیش عکس انریکه بود و اون یکی هم عکس یه نی نی ناز و خوشگل. با کلی ذوق و شعف آوردمش خوابگاه و با بچه ها تصمیم گرفتیم پوستر نی نی رو بالای تخت ریحانه بزنیم(آخه خیلی بچه دوست داره!) انریکه رو هم کنار در ورودی. هیچی خوابیدم و صبح بیدار شدم و با کمال تعجب دیدم که انریکه ام نیست! کمی این طرف و اون طرف رو نگاه کردم و دیدم که پوسترم روی در کمدم به صورت نامرتبی چسبونده شده, اونقدر عصبانی شدم که از گوشام داشت بخار بیرون میزد. وقتی از ریحانه و زری جریان رو جویا شدم غهمیدم که زهرا صبح که می خواسته نماز بخونه پوستر رو به خاطر اینکه جلوش بوده یعنی به سمت قبله بوده کنده و چسبونده رو کمدم! اینو که گفتن دیگه عصبانیتم بیشتر شد. آخه من نمی فهمم چه ربطی داره که پوستر رو از جاش بکنی, خوب نگاهت به مهر باشه و نمازت رو بخون انریکه بیچاره ی من به تو چکار داره؟!! خولاصه که هیچی نگفتم و عصبانیتم رو خوردم.
زری یه جاجورابی خوشگل گرفته که یه عروسک بامزه بهش چسبیده ما هم وسایل خورده ریزه رو توش میریزیم و کنار در آویزونش کردیم. یه ساعت دیواری هم که عکس یه خروس روشه هم بالای اون نصب کردیم.
جمعه که اومدم خوابگاه دیدم جاجورابی چرخیده و روش به دیواره! تعجب کردم اما گفتم شاید یکی دستش خورده و چرخیده اما فرداش هم دیدم که ریحانه با تعجب به جاجورابی نگاه میکنه و از من میپرسه این چرا این شکلیه؟ نگاه کردم و دیدم که دوباره جاجورابی چرخیده و خندم گرفت نمیدونستم باید چی بگم! ریحانه گفت حتمن دوباره زهرا این شکلیش کرده نه؟ در حالیکه کمی عصبی و عاجز بودم گفتم آره حتمن کار خودشه. ریحانه اینبار عصبی شد و گفت که کار زهرا درست نیست, حالا انریکه رو میگیم یه آدمه شاید حواشو پرت کنه یا هرچی که اون اعتقاد داره! اما آخه این یه عروسکه که اصلن وجود خارجی نداره چطور میتونه حواس کسی رو پرت کنه؟! منم به شوخی گفتم حتمن فردا هم میخواد خروس توی ساعت رو بکنه!!
واقعن نمیدونم باید از دست این دختر چه کار کنم! بچه ی خیلی خوب و مودبیه اما کمی کفر آدم رو بالا میاره! ما از این بدتراش هم دیدیم پس خدا رو شکر. خدا خودش هدایتش کنه.
سلام
امیدوارم که موفق این دوران رو طی کنی توی خوابگاه همین درد سر ها هس ولی باید تحمل کرد خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی
سلام اینم واسه خودش قصه ایی ولی میدونی خوبیش چیه اینکه تو خوابگاه با هرنوع اخلاقی روبرو میشی که خوبیش به اینه که صبروتحملت بیشترمیشه
سلام
بله خوب آدمو صبور میکنه خوبی دیگه اش هم مستقل کردنمونه. زندگی تو خوابگاه خیلی جالبه.
می دانستی از نظر فقها عروسک ساختن هم حرام است؟!
نگووووووو....!
بر خلاف حرف دنیا باید بگم که اینطور نیست بعضی وقتا خوابگاه صبرو رو هم از بین می بره هر ساعت باید به این بگی بکن و به اون بگی نکن و همه جور قشر داخلش هست از همه جوره اش
ولی ترم اولش سخته ترم دوم و به بعدش خودت می ری با مسئول خوابگاه حرف می زنی که ترم دو رو اتاقت رو خودت گلچین کنی با دوستان خودت این یکی از خوبی هاشه که کسی این کار رو نمی کنه که ما کردیم بعد ما هم کردند
صبر کن
صبر کن
آهان یادم اومد
کرد
کردیم
کردند
می کند
می کنیم
می کنند
موفق باشی و ...
حالا نمیشد صرف فعل کردن رو بی خیال شی؟!
شوخی کردم
پس بالاخره صبرو بالا میبره دیگه؟!
اصن این یاروتون مشکل فنی داره مث این که...
بندازینش بیرون :دی
چه مسخره!
اینجور کارا حال آدمو واقعا بهم میزنن!
آخ حال میده اینارو اذیت کنی !
:|
ممنون سر زدی {گل}
سلام کم پیدایی الهام جان
چه خوبه که به عقاید هم(هر چه قدر هم که چرت باشن) احترام بذاریم
اینجوری دیگه عصبانیتی در کار نخواهد بود
بالآخره هر اتاقی 4 تا دیوار داره که میشه به جا های دیگه هم پوستر چسبوند.
موفق باشی
چی بگم؟ آخه هر دیواری مناسب نیست اما ما هم مدارا کردیم.
تو هم موفق باشی
سلام الهام جان کی آپ میکنی؟؟؟؟؟
سلام
نوشته هاتو میدوستم خوشحال میشم دوست وبلاگی باشیممممممممممممم
سلام عزیزم
لطف داری
حتمن