نوشته های من

نوشته های من

خاطرات
نوشته های من

نوشته های من

خاطرات

لحظه ای آسایش

سلام 

 امتحاناتم رو یکی پس از دیگری دادم و هنوز کارنامه ام به دستم نرسیده ولی خیلی خوشحالم که تابستون دوباره اومد؛البته گرماش رو دوست ندارم،راستش من عاشق سرما هستم ؛همیشه فکر می کنم که چرا جای تابستون و زمستون عوض نمی شه تا من زمستون و قشنگی هاش رو ببینم ،آخه اکثرا وقتی توی کلاس هستیم بارون و برف می باره و من ناراحتم که چرا نمی تونم برم بیرون و زیر بارون قدم بزنم و... . 

 اما بعد از یه جر و بحث کوتاه دیگه،به خودم جواب میدم که:اون وقت هیچ کس توی اون سرما تمی تونست بره مسافرت!(البته اگر من باشم توی زمستون هم سفر می کنم حتی اگه بدنم از سرما کبود شه!به نظرم خیلی هیجان انگیز هست و از اینکه آدم توی زمستون هی بمونه توی خونه و از ترس اینکه نکنه سرما بخوره هر چی لباس داره بپوشه و جلوی بخاری لم بده بیزارم.اصلا چه معنی میده؟!!! به هر حال هر کسی یه جوریه!) 

 خیلی دلم واسه ی دوستام تنگ شده  یکشنبه بعد از 5روز از خونه زدیم بیرون با خواهرم ؛ اونم فقط برای خریدن هدیه برای مامان! واقعا نمی دونم توی خونه چه کار کنم؟!کلاس زبان و شنام هنوز شروع نشده،تنهایی بیرون رفتن هم حال نمی ده ، خواهرم هم امتحان داره و حالا حالا ها تموم نمی شه ؟! نیلوفر هم خونه نیست که برم پیشش(گفته آخر خرداد بر می گرده)و با اون یکی دوستام هم اینقدر راحت نیستم.  

هر چی فیلم و کتاب توی خونه بده از بر کردم! دیروز کتاب«به سوی آزادی» از نویسنده ی مشهور یونانی «نیکوس کازانتزاکیس»(Kazantzakes Nikos)، ترجمه ی«محمود دهقانی» رو کامل خوندم ، وقتی یه کتاب واسم جذاب باشه مثل خوره میفتم روش و تا تمومش نکنم از روش بلند نمی شم و باید با کاردک از روش بلندم کنند!این شد که یه روزه کتاب 300 صفحه ای رو به پایان بردم!  

اما کتاب«ایلیاد»اثر هومر که این کتاب هم یونانی هست و امسال از نمایشگاه کتاب گرفتم رو هنوز تموم نکردم. 

 کتاب«به سوی آزادی»در مورد یک شاهزاده ی آتنی هست که برای از زیر سلطه ی جزیره ی کرت درآوردن کشورش تلاش می کنه و سرانجام مینوتور(دیوی که هر ساله آتنی ها مجبور بودند که هفت دختر و هفت پسر رو بفرستند به کرت تا این هیولایی که سر گاو و بدن انسان داشت بخوردشون)رو می کشه و شاه پیر کرت روشکست میده. 

 درسی که از این کتاب گرفتم این بود که گاهی دشمنان بیشتر از دوستان به انسان کمک می کنند ، اون هم با برانگیختن حس خواستن، حس جنگجویی، تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف و اینکه همیشه نیروی جوان بر نیروی پیر و کهنه پیروز می شود و آخریش آنکه باید از خدا کمک گرفت وایمان داشت که او مشکلات را بر طرف می کند . باید در پدیده ها نظر افکند تا جواب سوالات و مشکلات را پیدا کرد و دانست هر مشکلی رازی را در خود نهان دارد و بی خرد وبی فایده وبی جواب نیست.