نوشته های من

نوشته های من

خاطرات
نوشته های من

نوشته های من

خاطرات

دروغی تو دنیا!

   رو دلم پرده ای دلتنگی نشسته. نمی دونم از کی و چی؟ اما سخت دلتنگم و این درد بزرگیه. احساس میکنم مشکلی دارم اما از درکش عاجزم و این خیلی سخته!  

احساس تنهایی شدیدی دارم اما کمبودی هم حس نمیکنم!  

دلم یه دوست میخواد که سرم رو رو شونه هاش بزارمو اشک بریزم و اون نپرسه چرا؟! و با این حساب منم باید برم تو قالب متانت همیشگیم و فقط لبخند بزنم و بگم همه چی آرومه و بگم چیزی کم ندارم و نگم که چققدررر دلم میخوهد بمیرم و از این دنیای مزخرف برای همیشه برم و به ابدیت بپیوندم.  

و چه شیرینه نزدیک به خدا بودن بی درد بودن انسانی بین گرگ ها نبودن

نظرات 1 + ارسال نظر
هانیه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ب.ظ http://http://samtezendegi.blogsky.com/

خدایا ما را ببخش ؛




که اگر درد دلی هم داشتیم ...




از پر خوردن بوده ، نه از غم مردم خوردن !




خدایا ما را ببخش اگر گاهی فراموش میکنیم بنی آدمیم ...




خدایا ما را ببخش و از دردِ بی دردی نجات ده ...

اپم...خوشحال میشم بهم سر بزنید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد