نوشته های من

نوشته های من

خاطرات
نوشته های من

نوشته های من

خاطرات

داستان پوستر ما

 سلام دوستای عزیز

       با بچه ها تصمیم گرفتیم چون اتاقمون خیلی خالیه  چند تا پوستر بچسبونیم به در و دیوارش.

خلاصه که آخر هفته که داشتم برمیگشتم خونه تو راه دو تا پوستر خریدم که یکیش عکس انریکه بود و اون یکی هم عکس یه نی نی ناز و خوشگل. با کلی ذوق و شعف آوردمش خوابگاه و با بچه ها تصمیم گرفتیم پوستر نی نی  رو بالای تخت ریحانه بزنیم(آخه خیلی بچه دوست داره!) انریکه رو هم کنار در ورودی. هیچی خوابیدم و صبح بیدار شدم و با کمال تعجب دیدم که انریکه ام نیست! کمی این طرف و اون طرف رو نگاه کردم و دیدم که پوسترم روی در کمدم به صورت نامرتبی چسبونده شده, اونقدر عصبانی شدم که از گوشام داشت بخار بیرون میزد. وقتی از ریحانه و زری جریان رو جویا شدم غهمیدم که زهرا صبح که می خواسته نماز بخونه پوستر رو به خاطر اینکه جلوش بوده یعنی به سمت قبله بوده کنده و چسبونده رو کمدم! اینو که گفتن دیگه عصبانیتم بیشتر شد. آخه من نمی فهمم چه ربطی داره که پوستر رو از جاش بکنی, خوب نگاهت به مهر باشه و نمازت رو بخون انریکه بیچاره ی من به تو چکار داره؟!! خولاصه که هیچی نگفتم و عصبانیتم رو خوردم.

زری یه جاجورابی خوشگل گرفته که یه عروسک بامزه بهش چسبیده ما هم وسایل خورده ریزه رو توش میریزیم و کنار در آویزونش کردیم. یه ساعت دیواری هم که عکس یه خروس روشه هم بالای اون نصب کردیم.

جمعه که اومدم خوابگاه دیدم جاجورابی چرخیده و روش به دیواره! تعجب کردم اما گفتم شاید یکی دستش خورده و چرخیده اما فرداش هم دیدم که ریحانه با تعجب به جاجورابی نگاه میکنه و از من میپرسه این چرا این شکلیه؟ نگاه کردم و دیدم که دوباره جاجورابی چرخیده و خندم گرفت نمیدونستم باید چی بگم! ریحانه گفت حتمن دوباره زهرا این شکلیش کرده نه؟ در حالیکه کمی عصبی و عاجز بودم گفتم آره حتمن کار خودشه. ریحانه اینبار عصبی شد و گفت که کار زهرا درست نیست, حالا انریکه رو میگیم یه آدمه شاید حواشو پرت کنه یا هرچی که اون اعتقاد داره! اما آخه این یه عروسکه که اصلن وجود خارجی نداره چطور میتونه حواس کسی رو پرت کنه؟! منم به شوخی گفتم حتمن فردا هم میخواد خروس توی ساعت رو بکنه!!

واقعن نمیدونم باید از دست این دختر چه کار کنم! بچه ی خیلی خوب و مودبیه اما کمی کفر آدم رو بالا میاره! ما از این بدتراش هم دیدیم پس خدا رو شکر. خدا خودش هدایتش کنه.

 

نظرات 10 + ارسال نظر
مهسا دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 ب.ظ http://khateraaat.blogfa.com

سلام
امیدوارم که موفق این دوران رو طی کنی توی خوابگاه همین درد سر ها هس ولی باید تحمل کرد خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی

دنیا سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ق.ظ http://gharibeh70.blogsky.com

سلام اینم واسه خودش قصه ایی ولی میدونی خوبیش چیه اینکه تو خوابگاه با هرنوع اخلاقی روبرو میشی که خوبیش به اینه که صبروتحملت بیشترمیشه

سلام
بله خوب آدمو صبور میکنه خوبی دیگه اش هم مستقل کردنمونه. زندگی تو خوابگاه خیلی جالبه.

مهدی پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ب.ظ http://www.hangout.blogfa.com

می دانستی از نظر فقها عروسک ساختن هم حرام است؟!

نگووووووو....!

baya parsham دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:48 ق.ظ http://baya.loxblog.com

بر خلاف حرف دنیا باید بگم که اینطور نیست بعضی وقتا خوابگاه صبرو رو هم از بین می بره هر ساعت باید به این بگی بکن و به اون بگی نکن و همه جور قشر داخلش هست از همه جوره اش
ولی ترم اولش سخته ترم دوم و به بعدش خودت می ری با مسئول خوابگاه حرف می زنی که ترم دو رو اتاقت رو خودت گلچین کنی با دوستان خودت این یکی از خوبی هاشه که کسی این کار رو نمی کنه که ما کردیم بعد ما هم کردند
صبر کن
صبر کن
آهان یادم اومد
کرد
کردیم
کردند
می کند
می کنیم
می کنند
موفق باشی و ...

حالا نمیشد صرف فعل کردن رو بی خیال شی؟!
شوخی کردم
پس بالاخره صبرو بالا میبره دیگه؟!

Somebody جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ http://alienmind.blogsky.com

اصن این یاروتون مشکل فنی داره مث این که...
بندازینش بیرون :دی

اگه میشد حتمن این کارو میکردیم.

مــهرداد یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://memorize.blogfa.com

چه مسخره!
اینجور کارا حال آدمو واقعا بهم میزنن!
آخ حال میده اینارو اذیت کنی !
:|
ممنون سر زدی {گل}

غریبه پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ب.ظ http://gharibeh70.blogsky.com

سلام کم پیدایی الهام جان

رضا پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ب.ظ http://jom.blogsky.com

چه خوبه که به عقاید هم(هر چه قدر هم که چرت باشن) احترام بذاریم
اینجوری دیگه عصبانیتی در کار نخواهد بود
بالآخره هر اتاقی 4 تا دیوار داره که میشه به جا های دیگه هم پوستر چسبوند.

موفق باشی

چی بگم؟ آخه هر دیواری مناسب نیست اما ما هم مدارا کردیم.
تو هم موفق باشی

غریبه یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ http://gharibeh70.blogsky.com

سلام الهام جان کی آپ میکنی؟؟؟؟؟

مداد رنگی یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:37 ب.ظ http://manui.blogsky.com/

سلام

نوشته هاتو میدوستم خوشحال میشم دوست وبلاگی باشیممممممممممممم

سلام عزیزم
لطف داری
حتمن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد