نوشته های من

نوشته های من

خاطرات
نوشته های من

نوشته های من

خاطرات

سال نو مبارک

سلام
سال نو مبارک  

 


سالی پر از برکت رو برای همه آرزو  می کنم
دیشب بابام اینا ساعت 1بامداد لامپ ها رو خاموش کردند و به ما هم گفتند که بخوابیم...اما ما گفتیم می خواهیم درس بخونیم و حالا کار داریم بابام میگه شما جغد شبید!!من هم با خنده تایید می کنم با عصبانیت میگه چراغ ها رو خاموش کنید داداشتون خوابش نمی بره میرم و لامپ رو خاموش میکنم...
 صبح با هزار جون کندن از خواب پا شدم بابام میگه همینه دیگه شبا نمی خوابید صبح اینطوری از خواب بیدار میشید!!!...
گفت اگه من امشب لامپا رو ساعت 10 خاموش نکردم ....
مامان میگه که چی؟
بابا با شنیدن این حرف از مامانم یکه می خوره و چشماشو ریز می کنه تا از جریان سر در بیاره و بفهمه منظور مامان چیه؟
مامان ادامه میده:مگه دیشب لامپا رو خاموش نکردیم ؟ دخترا چراغ مطالعه رو روشن کردند!!!!
بابا در حالیکه از گوشاش بخار میزنه بیرون ساکت میشه و پتو رو میکشه سرش!