نوشته های من

نوشته های من

خاطرات
نوشته های من

نوشته های من

خاطرات

مدرسه

سلام

دوشنبه توی مدرسه جشنواره غذاهای محلی بود،غذاها خیلی خوشمزه بودند لباس های محلی هم خیلی قشنگ بودند همین که داشتم بچه ها رو که لباس های محلی پوشیده بودند رو نگاه می کردم به این فکر کردم اگه لباس محلی مد شه چی میشه ؟!!!فکر کن همه با لباس محلی میان بیرون!

ولی خداییش از اون لباسای مزخرف آمریکایی 1000برابر قشنگتر هستند!

 

 

معلم ِ تاریخ ادبیات داشت در مورد ِ کتاب کلیله و دمنه حرف می زد و اینکه داستان مربوط به دو تا شغال هست !من همینطور تو فکر این رفتم که که شغال چه شکلیه ؟! هی گفتم بپرسم؟نپرسم؟.......تا بالاخره دل به دریا زدم و پرسیدم که :خانوم شغال چه شکلیه؟سوال من همون و مسخره کردن من به وسیله معلم تا آخر کلاس همون! من هیچ وقت فکر نمی کردم یه معلم نتونه جوابه منو بده به خصوص جواب به این راحتی!اگر هم بلد نبود میتونست بهم بگه نه اینکه بی ادبیش رو بهم ثابت کنه و.........!

نظرات 2 + ارسال نظر
یکی مثه هیچ کس دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 07:22 ب.ظ http://yekimesehichkas.blogsky.com

منم کم از این تجربه ها نداشتم.
بی ادب بودن و نفهمی خودشو ن و میرسونه.
شغال مثه روباه میمونه یه کم لاغر تر .تو همون مایه هاست.
عزیزم کار خوبی کردی وبلاگ زدی.
امیدوارم همیشه زود زود اپ کنی.

علی سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:21 ب.ظ http://tiz.blogsky.com

آره... اون معل واقا نمی دونسته شغال چه شکلیه! درست مثل من و تو. البته من یه خورده می دونم... شاید شبیه گرگ، روباه یا یه چیزیبین این دوتاباشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد