سلام
بالاخره کنکورم رو دادم و خیالم راحت شد.
شب قبل از کنکور خیلی خوشحال بودم که بالاخره انتظارم داره تموم میشه و در واقع اصلن باور م نمیشد که جدی جدی درس خوندنم داره تموم میشه واز این بابت حس خیلی قریبی داشتم از بس که هر هفته کنکور آزمایشی می دادم دیگه همین کنکور اصلی هم واسم عادی شده بود و من تمام تلاشم رو میکردم تا اون رو متفاوت ببینم.
سر کنکور هم حتا انتظار داشتم سوالهایی باشه که من ابدا نمیتونستم بلدشون باشم اما وقتی دفترچه رو باز کردم ویه نگاه کوتاه به سوالات کردم دیدم که خیلی ساده است و دقیقن همون سوالایی هست که توی تمام کنکورهای آزمایشی میدیدم و این واسم خیلی هیجان انگیز بود و به سرعت شروع به پاسخ دادن کردم. وقتی از حوزه میومدم بیرون واقعن خوشحال بودم امیدوارم که رتبه ی خوبی بیارم .
معلوم نیست اینجا وبلاگ کنکورته یا عروسیه خواهرت؟؟
اینجا وبلاگ منه ومن وقایع اتفاقیه ی زندگیم رو توش مینویسم. کنکور هم جزیی از زندگی من بود دوست عزیز و همینطور ازدواج خواهرم!!
اولا سلام دوما چقدر خوشم اومد که وبلاگت خلوته مثل مال خودم حس خوبی بهم میده ...
بعدش کنکور مزخرفترین واژه ای که تا حالا باش برخورد کردم...
چون حق خیلیا ضایع میشه ....
امیدوارم تک رقمی بیاری....
منم ۶ سال ۱پیش کنکور دادم ....
مرسی سر زدی
سلام
چه خوب که حس خوبی پیدا کردی.
نمیدونم شاید ضایع میشه!!
و برای ابراز امیدواریت ممنون.
خب وقتی خودت فکر میکنی کنکورت را خوب دادی حتما نتیچه خوب میشه
واقعا خسته نباشی.
تازگی کشیدم که میگم
رشته ت چی بود؟
ممنون.
رشته ی دبیرستانیم انسانی بود ولی من بیشتر روی زبان انحصاری سرمایه گذاری کردم. به هر حال هر دو تا کنکور رو هم دادم.